
هوش هیجانی EQ – تست ها و مولفه ها و روشهای تقویتی
تعریف هوش هیجانی چیست؟
شاید شما هم این جمله را که “در دنیای امروز هوش هیجانی EQ به IQ ارجحیت دارد”، زیاد شنیدهاید باشید. اما این جمله به چه معناست؟
هوش هیجانی، احساسی یا عاطفی شامل شناخت، کنترل عواطف و هیجانهای خود است. هوش هیجانی، اصطلاح فراگیری است که مجموعهٔ ای از مهارتها و خصوصیات فردی است. به آن دسته مهارتهای درون فردی و بین فردی گفته میشود که فراتر از دایرهٔ مشخصی از دانشهای پیشین، مانند بهرهٔ هوشی و مهارتهای فنی یا حرفهای است.

مایر و پیتر سالووی اصطلاح هوش عاطفی (هوش هیجانی) برای اولین بار و به صورت رسمی در دهه ۱۹۹۰ مطرح کردند. آن را به این صورت تعریف کرده اند: توانایی نظارت و پایش احساسات و هیجانات خود و دیگران، تفکیک و تشخیص آنها، و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمای تفکر و رفتار.
ادوارد تورندایک (Edward Thorndike) از روانشناسان برجسته قرن بیستم در حوزههای یادگیری، آموزش و هوش است. در سال ۱۹۲۰ مفهومی به نام هوش اجتماعی یا Social Intelligence را به این صورت تعریف کرده است که: هوش هیجانی یعنی توانایی درک و مدیریت کردن مردان، زنان، دختران و پسران، برای رفتار خردمندانه در روابط انسانی.
همچنین تورندایک در تعریف هوش هیجانی چنین میگوید: هوش هیجانی به این معناست که بتوانیم انگیزه رفتارهای خود و دیگران را به خوبی درک کرده و از این اطلاعات در تعاملات اجتماعی استفاده کنیم.
این تعریفها، به آن چیزی که امروز به عنوان هوش هیجانی میشناسیم نزدیک هستند.
دیدگاه دنیل گلمن
آنچه که معمولاً ما به عنوان تعریف هوش هیجانی میشنویم و میخوانیم، تعریف دانیل گلمن است.
گلمن در نخستین تعریف خود از هوش هیجانی (در سال ۱۹۹۵)، هوش هیجانی را شامل تواناییهایی مثل انگیزه دادن به خود، پشتکار در شرایط دشواری و سرخوردگی، کنترل رفتارهای تکانشی، به تأخیر انداختن خواستهها، تنظیم هیجانات، جلوگیری از غلبهی استرس بر قدرت فکر کردن، همدلی با دیگران و امیدواری تعریف کرده است.
به زبان ساده و مختصر: هوش هیجانی مجموعه تواناییهایی است که به ما کمک میکنند هیجانات را در خود و دیگران، تشخیص داده و تنظیم کنیم.

انواع مولفه های هوش هیجانی (تعریف دنیل گلمن)
تعریفی که گلمن در سال ۲۰۱۷ در کتاب Everyday Emotional Intelligence مطرح میکند چنین است که میگوید مولفه های هوش هیجانی شامل این پنج مهارت است. شامل:
-
شناخت هیجانهای خود (خودآگاهی):
خود آگاهی یا تشخیص هیجانها در همان زمان که در حال وقوع هستند. برای مثال: مدیری که میداند فشردهشدن کارها، کیفیت کارش را پایین آورده و در او استرس ایجاد میکند. با توجه به این شناختش از خود، به شکلی برنامه ریزی میکند که سر موقع کارهایش را به انجام برساند.
-
کنترل هیجانهای خود (خود تنظیمی):
کنترل و اداره هیجانها، مناسب و بجا بودن آنها در هر موقعیت، و مدیریت هیجانها. برای مثال: وقتی تیم، ارائهی بسیار ضعیفی ارائه میدهد. مسئول تیم، به جای داد و فریاد کردن، سعی میکند مسئله را ریشهیابی کند. همچنین تبعات وضعیت موجود را برای تیم خود توضیح داده و در نهایت با هم، روشی برای جبران ارائه پیدا میکنند.
-
برانگیختن و به هیجان آوردن خود (خود انگیزشی):
استفاده از هیجانها برای هدفی خاص، تمرکز و توجه، ایجاد انگیزه در خود و تسلط بر خویشتن و خلاقیت را خودانگیزشی می گویند. برای مثال: وقتی مدیری در یک شرکت سرمایهگذاری، میبیند که در چند فصل متوالی، سبد سرمایهگذاری تحت مدیریتش ضرر داده است. اما به جای اینکه خودش را ببازد و شرایط و اتفاقات بیرونی را عامل شکست بداند و کار را رها کند، سعی میکند از این تجربه درس بگیرد. او با بازآفرینی شرایط و تصمیمهای جدید، کنترل اوضاع را در دست می گیرد.
-
شناخت هیجانهای دیگران (همدلی):
توانایی همدلی و یگانگی با دیگران است. برای مثال: وقتی میتوانیم احساسات و رفتارهای فردی از فرهنگ دیگر را به درستی درک و تفسیر کنیم.
-
تنظیم روابط با دیگران (روابط مؤثر):
این مولفه همان مهارت کنترل و اداره هیجانهای دیگران است. برای مثال: فردی میخواهد تحولی در سازمان ایجاد کند. با توجه به اینکه هنوز مدیران ارشد از نظر ذهنی آماده نشدهاند، با گفتگو و هماهنگی، همفکرهای خودش را در سازمان پیدا میکند و این فعالیت را آغاز میکند. مهارت اجتماعی جایی به کمک میآید که شرح وظایف و چارچوبهای رسمی، هماهنگ نیستند. پس گفتگو و تعامل، باید بتواند خلاء آنها را پر کند.
سه مهارت اول، راجع به تعامل فرد با خودش (مهارت درونفردی) و دو مهارت دیگر، در مورد برخورد فرد با دیگران (مهارت برونفردی) است.
مهارت های چهارگانه هوش هیجانی برادبری و گریوز
برادبری و گریوز(1384)، چهار مهارت برای هوش هیجانی قائل شدهاند:
- خودآگاهی
- خودمدیریتی
- آگاهی اجتماعی
- مدیریت رابطه.
دو مهارت خودآگاهی و خودمدیریتی، به خود فرد برمیگردند و به شناخت و بینش فرد مربوط هستند. مهارت آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه، به چگونگی رابطه فرد با مردم مربوط میشوند و به رفتار و عمل فرد ارتباط دارند.
تئوری هوش هیجانی بار آن
مدل بار-آن بنیان تئوری برای هوش هیجانی فراهم می کند که جنبه های مختلف این ساختار را ارزیابی می کند. طبق این مدل، هوش هیجانی _عاطفی، حد وسطی از صلاحیتهای اجتماعی وعواطفی مرتبط بهم، مهارت ها، و تسهیل گرهایی است. تعیین می کند تا چه اندازه به طورموثر ما درک می کنیم، ابراز می کنیم، دیگران را درک می کنیم، با آنها ارتباط برقرار می کنیم و با مسئولیت های روزانه خود کنار می آییم.
روون بار آن در مدل خود، به پنج مهارت اشاره میکند:
- مهارت درونفردی: این معیار شامل ظرفیتها، مهارتها و تواناییهای درونی است. شامل خودشکوفایی، استقلال و خودآگاهی عاطفی، عزت نفس و خودبیانگری است. مهارت
- بینفردی (برونفردی): این معیار بیانگر عملکرد و مهارتهای میان فردی می شود. شامل همدلی و مسئولیت اجتماعی و ارتباطات بین فردی است.
- مهارت سازگاری: این مولفه بر توانایی و قدرت پاسخگویی مؤثر به ویژگیها و نیازهای محیطی در موقعیتهای بحرانی دلالت دارد. شامل توان حل مسائل و آگاهی به واقعیت است.
- مهارت مدیریت استرس: این مولفه بر توانایی کنترل و مدیریت و مقابله مؤثر با فشارها و اضطراب ها دلالت دارد. شامل کنترل تکانهها و تحمل فشار است.
- مهارت خلق و خوی یا حال عمومی: در این بعد، توانایی لذت بردن از زندگی و استمرار و تداوم نگرش و خلق مثبت مورد ارزیابی قرار می گیرد. شامل شادکامی و خوشبینی است.
تست های هوش هیجانی
تست هوش هیجانی دانیل گلمن
آزمون هوش هیجانی گلمن، یکی از ابزارهای مورد استفاده در سنجش هوش هیجانی می باشد که در قالب مقیاس پنج گزینه ای لیکرت تنظیم شده است. این تست توسط دانیل گلمن در سال ۱۹۹۵ ارائه شد. این تست ۵ مهارت هوش هیجانی ( خود آگاهی، خودتنظیمی، خودانگیختگی، همدلی و مهارت های اجتماعی) را در فرد ارزیابی میکند و در نتیجه نشان میدهد که هر یک از مهارت ها را در چه حد در فرد وجود دارد.
بدانید که هدف از این آزمون بررسی هوش کلی و یا توانایی های شما نیست و نهایتا خوب و بد ارزشی و اخلاقی در این آزمون مفهومی ندارد.
تست هوش هیجانی گلمن کودکان
دانیل گلمن، یکی از اولین افرادی که آگاهی از هوش هیجانی را افزایش داده و عناصر مهمی را برای سنجش هوش هیجانی قرار داده است. به اعتقاد او توجه صرف والدین بر هوش کودک ممکن است مسیر انحرافی بوده و باعث شود تا جنبه های هیجانی و عاطفی آن ها نادیده گرفته شود..
تست هوش هیجانی کودک شامل 31 سوال می باشد که هر سوال دارای سه گزینه پاسخ تصویری است. جهت سنجش 4 جنبه از هوش هیجانی کودکان مورد استفاده قرار می گیرد. از این تست می توان برای موارد زیر استفاده نمود:
- شناسایی میزان هوش هیجانی کودکان
- اقدام برای افزایش هوش هیجانی کودک
- مشاوره تحصیلی و برنامه ریزی درسی
- پژوهش ها و مطالعات علمی
تست هوش هیجانی برادبری و گریوز
تست هوش هیجانی برادبری توسط دکتر تراویس برادبری و دکتر جین گریوز در سال 2004 تدوین شده است . مقیاسی برای سنجش کلی هوش هیجانی است.
در آن نشان می دهد افراد چقدر در مدیریت هیجانات خود موفق هستند، آن را کنترل کرده و می توانند در روابط اجتماعی خود از این هوش برای ارتباط مؤثر با دیگران استفاده کنند. آزمون این اجازه را می دهد تا بتوانید سنجشی از هوش هیجانی خود نسبت به افراد جامعه داشته باشید. این تست هوش عددی را نشان می دهد. این عدد نشان دهنده ی هوش هیجانی از ضعیف تا عالی است.
هوش هیجانی ارتباط زیادی با رشد مغزی و شناختی کودک دارد و اندازه گیری آن در سنین پایین اعتبار ندارد. به همین علت افراد بین 17 تا 24 سال می توانند از این آزمون بهره ببرند.
تست هوش هیجانی بار –آن
اولین مقیاس هوش هیجانی بار- آن در سال ۱۹۸۰ با طرح این سوال که چرا بعضی مردم نسبت به بعضی دیگر در زندگی موفق ترند آغاز گردید. پس از ۱۷ سال تحقیق اولین مقیاس هوش هیجانی ساخته شد. پرسشنامه هوش هیجانی بار- آن دارای ۹۰ سوال است که نخستین پرسشنامه فرا فرهنگی ارزیابی هوش هیجانی است. این آزمون در سه مرحله در ایران اجرا شده. پس از انجام برخی تغییرات در و تنظیم مجدد سوالات هر مقیاس، پرسشنامه از ۱۱۷ سوال به ۹۰ سوال تغییر یافت.
مقیاس هوش هیجانی او دارای پنج مقیاس است. شامل مهارت های درون فردی، مقابله با فشار، سازگاری و خلق کار. همچنین دارای پانزده خرده مقیاس است. پاسخنامه آن بر یک مقیاس ۵ درجه ای در ردیف لیکرت (کاملا موافقم، موافقم، تا حدودی، مخالفم و کاملا مخالفم) تنظیم شده است.
- مقیاس مهارت های درون فردی: شامل خرده مقیاس های آگاهی هیجانی، خودابرازی، احترام به خود، خودشکوفایی و استقلال است.
- مقیاس مهارت های بین فردی: شامل خرده مقیاس های همدلی، مسئولیت پذیری اجتماعی و روابط بین فردی است.
- مقیاس مقابله با فشار(کنترل استرس): شامل خرده مقیاسهای تحمل استرس و کنترل تکانه است.
- مقیاس سازگاری: شامل خرده مقیاس های انعطاف پذیری، حل مسئله و واقعیت سنجی است
- مقیاس خلق کلی: شامل خرده مقیاس های شادی و خوش بینی است.
تست هوش هیجانی شات
تست هوش هیجانی شات، تنها یک جنبه از هوش هیجانی را می سنجد. درحالیکه برخی از پژوهش ها از جمله یافته های پتریادس و فارنهام(2000) این ابزار را سه عاملی و یا چهار عاملی گزارش نموده اند. در مطالعه جانکر و وسولو(2008) تعداد عامل های این مقیاس را برابر با 6 عامل نشان دادند.
پرسشنامه هوش هیجانی شوت در سال ۱۹۹۸ و بر اساس الگوی اولیه هوش هیجانی مایر و سالووی (۱۹۹۹۰) ساخته شد. آزمودنیها به سوالات این مقیاس بر مبنای رتبهبندی پنج لیکرت (۱- کاملاً موافقم تا ۵- کاملاً مخالفم) پاسخ میدهند. دارای ۳ مولفه است که شامل:
- مولفه تنظیم هیجان
- مولفه ارزیابی و بیان هیجان
- مولفه بهره برداری از هیجان
تفاوت (EQ) و (IQ) چیست؟

هوش هیجانی یا ضریب عاطفی (EQ) به عنوان توانایی فرد در شناسایی، ارزیابی، کنترل و بیان احساسات تعریف می شود. افراد با EQ بالا معمولا به دلیل توانایی درک ، همدلی و ارتباط با افراد اطراف، رهبران و بازیکنان تیم بزرگی می شوند.
افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، دارای مهارت خودآگاهی بالایی بوده و از احساسات و حالات خود و دیگران آگاهی مناسبی داشته و برخوردها و رفتارهای خود را بر این اساس تنظیم می نمایند. از این رو در روابط اجتماعی، هوش هیجانی که لازمه موفقیت در کسب و کار و محیط های کاری است، بشدت به کمک افراد می آید.
ضریب هوشی یا IQ نمره ای برای ارزیابی هوش فرد با استفاده از آزمون های استانداردی که طراحی شده است، می باشد.ضریب هوشی برای تعیین توانایی های تحصیلی و شناسایی افراد با هوش خارج از برنامه یا چالش های ذهنی استفاده می شود.
اهمیت افزایش هوش هیجانی
- توانایی برقراری ارتباط موثر
- کسب توانایی همدلی و درک دیگران
- افزایش آگاهی محیطی و تشخیص صحیح جریانات جاری در محیط
- افزایش قدرت تاثیر گذاری ما بر دیگران
- افزایش مدیریت تعارضات
- کسب مهارت رهبری
- کسب مهارت های خدمات دهی و تشخیص نیاز دیگران
- کسب مهارت برقراری ارتباط، حفظ ارتباطات موثر و گسترش دایره ارتباطات
- افزایش تغییر پذیری در افراد
- ایجاد اعتماد در دیگران
- تقویت روحیه همکاری گروهی در افراد

روش های افزایش هوش هیجانی
دکتر مایر و آقای باریسو معتقدند که هوش هیجانی را میتوان آموخت و تقویت کرد. جاستین باریسو میگوید: ما بیشتر بر اساس عادت نسبت به موقعیتها واکنش نشان میدهیم. پس اولین قدم دقت کردن به احساساتمان در مواقع مختلف و شناختن عادتها است که با گذر زمان و تمرین میتوان عادتها را تغییر داد و احساسات را مدیریت کرد.
-
احساسات منفی خود را کاهش دهید
- وقتی نسبت به رفتار یک نفر احساس منفی پیدا کردید سعی نکنید فوراً نتیجهگیری منفی داشته باشید. درعوض، قبل از هر واکنشی، آن رفتار را از جنبههای مختلف بررسی کنید. وقتی سعی کنید از کارهای دیگران برداشت بدی پیدا نکنید، ارزیابی بهتری از رفتارهای آنها خواهید داشت. بدانید که اکثر رفتارهای افراد به علت حالات درونی خودشان است و ارتباطی به شما ندارد.
- ترس از جواب رد شنیدن را نیز در خود کاهش دهید. یک راه مفید و موثر برای کنترل این ترس در شما این است که برای موقعیتهای مختلف انتخابهای متعددی پیش روی خود قرار دهید تا هر اتفاقی هم که بیفتد، انتخاب های دیگری پیش رو داشته باشید.
- صورت خود را با آب سرد بشویید و خود را در معرض هوای تازه قرار دهید. هوای خنک کمک میکند که استرس شما کمتر شود. از مصرف نوشیدنهای کافییندار پرهیز کنید چرا که کافیین باعث افزایش استرس میشود.
- در مواقعی که احساس افسردگی یا ناامیدی میکنید، حرکاتی مثل ایروبیک را انجام دهید و از این طریق به خودتان انرژی بدهید.
- گاهی در زندگی شرایطی پیش میآید که باید حدود خود را مشخص کنیم تا دیگران از جایگاه فعلی ما مطلع شوند. از این رو باید مهارتهایی مثل “نه گفتن” را در خود تقویت کنیم بدون این که بعد از آن احساس عذاب وجدان پیدا کنیم.
-
در مواجهه با افراد غیرمنطقی، به جای منفعل بودن فعال باشید
همهی ما در طول زندگی خود با آدمهای غیرمنطقی زیادی روبرو میشویم. برای این که اجازه ندهیم این افراد روز ما را خراب کنند بایدبه این نکات توجه کرد:
- قبل از این که چیزی بگویید که بعدا پشیمان شوید یک نفس عمیق بکشید و آرام تا ۱۰ بشمارید اکر بعد از آن آرام نشدید باز هم به خودتان زمان دهید که با آرامش موضوع را حل و فصل کنید.
- یک راه دیگر این است که برای لحظهای خودتان را جای طرف بگذارید. البته قرار نیست رفتار غیرقابل قبول افراد را توجیه و تبرئه کنیم بلکه میخواهیم با دیدگاه منطقیتری مشکل را حل کنیم.
-
احساسات صمیمانه خود را ابراز کنید
برای حفظ ارتباطات نزدیک باید در ابراز احساسات و ارزش قائل شدن برای آن ها و ابراز عواطف لطیف و عاشقانه توانا باشیم. مهارت در ابراز احساسات باعث افزایش هوش هیجانی می شود که دکتر جان گاتمن این کار را مناقضه مینامد. مناقصه میتواند هر روش ارتباط مثبت بین دو فرد باشد که میخواهند رابطه ی نزدیکی باهم داشته باشند که میتواند به صورت زبان بدن، کلامی یا رفتاری باشد.
-
مهارت شنیداری خود را تقویت کنید
برای داشتن هوش اجتماعی بالا باید سعی کنید که مهارت ارتباطی خود را نیز افزایش دهید. برای رسیدن به این کار شما نیازمند به مهارت شنیداری فعال می باشید، به طور مثال وسط حرف دیگران نپرید و به آن ها اجازه دهید که فکر کنند و بعد با شما صحبت کنند و سپس بعد از اتمام حرف آنها شروع به صحبت کنید.
-
از شکست خوردن ترسی نداشته باشید
گاهی اوقات نمیدانیم که راه درست متقابل شدن با مشکلات زندگی چیست. پس بهتر است با هر موقعیت چالش برانگیزی که روبرو شدیم، از خودمان بپرسیم: از این موقعیت چه درسی میگیرم؟ یا در حال حاضر مسئلهی مهمتر چیست؟ و اگر بخواهم خارج از چارچوب فکر کنم چه راهحلهای بهتری پیش روی من قرار دارد؟ باید سعی کنید براساس آموختهها، تجربه ها و اولویتها سوالات خود را مطرح کنید تا بتوانید با رویکردی درست با موقعیتها برخورد کنید.
نشانه های هوش هیجانی پایین

-
بیهوده عصبانی می شوید
هوش هیجانی به معنای خوب و مهربانبودن دائمی نیست. یعنی اینکه بتوانید به منظور رسیدن به بهترین نتیجه، مدیریت احساسات خود را در دست بگیرید. برخی مواقع شما باید به طرف مقابل خود نشان دهید که نگران، غمگین و آشفته هستید. یکی ازمهارت های افرادی با هوش هیجانی بالا این است که احساسات منفی و مثبت خود را در شرایط مختلف نشان میدهند.
-
سریع مضطرب می شوید
وقتی احساسات خود را پنهان میکنید، این احساسات خود را به صورت تنش، نگرانی و استرس نمایان میکنند که موجب خستگی روانی و جسمی شما میشود. افزایش مهارتهای هوش هیجانی به شما در کنترل اضطراب کمک میکند تا بتوانید با آن مقابله کنید. احتمال استرس، افسردگی، اعتیاد و تمایل به خودکشی در این افراد دوبرابر سایرین است.
-
اغلب اوقات نگران هستید
احساسات منفی که از این نگرانی ناشی میشوند، دقیقا ناشی از عکسالعمل بدن شما به استرس و اضطراب هستند. حتی فکرکردن در مورد برخی اتفاقات بدن، شما را وارد حالت روانی جنگ یا گریز میکنند که شما را وادار به انتخاب یکی از این دو حالت خواهد کرد، ایستادگی و مبارزه یا فرار از موقعیت و مشکل. این عکسالعمل در لحظهی مواجهه با مشکل، ضروری و بجاست، اما نگرانی درمورد مشکلات گذشته، برای روان و جسم شما زیانآور است. ادامهدادن آن موجب افزایش فشار خون و بیماریهای قلبی میشود.
-
نمیتوانید از خودتان دفاع کنید
افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، درعین اینکه با سایرین خوب و صمیمانه برخورد میکنند، اجازه نمیدهند که دیگران از این برخوردها سوءاستفاده کنند. آنها مرزهای مشخصی در ارتباط خود با سایر افراد دارند. این طرز رفتار، تاکتیک بسیار مناسبی است که مانع بسیاری از کشمکشها میشود.
-
دایرهی لغات احساسی شما محدود است
درصد بسیار کمی از انسانها میتوانند احساسات خود را بهطور دقیق بیان و توصیف کنند. عدم توانایی در توصیف احساسات، بهویژه احساساتی که کلماتی رایج برای توصیف آنها نداریم، ممکن است موجب سوءتفاهم و در نتیجه انتخابهای غیرمنطقی و رفتارهای زیانبار شود.
-
بیخیال اشتباهات خود نمیشوید
افراد با هوش هیجانی بالا اشتباهات را فراموش نمیکنند تا در مواقع لازم به عنوان تجربه از آن استفاده کنند. درعینحال به جای گیرافتادن در اشتباهات گذشته، روی آینده خود تمرکز میکنند. کلید تعادل این است که از اشتباهات خود برای پیشرفت و موفقیت خود بهره بگیرید.
-
زودرنج هستید
اگر درک درستی از شخصیت خودتان داشته باشید، دیگران به این آسانیها نمیتوانند با رفتار و گفتارشان شما را برنجانند. افراد با هوش هیجانی بالا اعتماد به نفس دارند و انتقادپذیر هستند. همین ویژگیها باعث میشود که این افراد زودرنج نباشند. چنین افرادی از شوخی دیگران ناراحت نمیشوند؛ زیرا مرز بین شوخی و تمسخر را تشخیص میدهند.
تاثیر هوش هیجانی درمحیط کار و مسیر شغلی
هوش هیجانی یکی از بیشترین و مهمترین مباحث در حوزه مدیریت است. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند توانایی بیشتری در کنترل شرایط مختلف و رهبری و هدایت درست یک گروه را دارند.
همانطور که می دانید تکامل، پذیرش فناوریهایی جدید و نوآوری برای یک شرکت لازم است. اما وجود فاکتورهای هوش هیجانی در کارمندان هم اهمیت زیادی در دنیا پیدا کرده است.
کارمندانی که EQ بالاتری دارند، در کارهای گروهی بهترند، سریعتر با تغییرات سازگار میشوند و انعطافپذیرند. این مهارتها ارتباط مستقیمی با مدارک تحصیلی فرد ندارند. در واقع یک فرد جدا از مدارک تحصیلیاش، اگر فاقد فاکتورهای اصلی هوش هیجانی باشد، احتمال اینکه در محیط کسبوکار و سازمانی به موفقیت برسد کمتر است.
افرادی با خودآگاهی بالا، معمولا اعتمادبهنفس بالایی دارند و ارزیابی واقعگرایانهای از خود، افکار و رفتارشان دارند. افراد با هوش هیجانی بالا برای انجام کار و به اتمام رساندن کار اشتیاق و انرژی دارند. هدفمندند، از چالش استقبال میکنند و بسیار کارآمد هستند. رهبران و کارمندان با انگیزه، علاقهی زیادی به دستیابی موفقیت دارند. آنها خوشبین هستند و میتوانند به راحتی از شکستهای گذشته بگذرند.
این ویژگیها نتایج تأثیرگذاری دارد که در هر کاری مهم تلقی می شود. هوش هیجانی بالا سبب میشود افراد عملکرد بهتری در تصمیمگیریهای خود داشته باشند، اضطراب کمتری را در محل کار متحمل شوند. سبب می شود بتوانند تعامل بیشتری با یکدیگر داشته باشند که این تعامل باعث ثبات کارکنان یک شرکت میشود. همچنین در حل مسائل و مشکلات و در مواجهه با تغییرات بهتر عمل میکنند.
نقش هوش هیجانی در زندگی زناشویی
زندگی زناشویی بافتی سرشار از عاطفه است. در ازدواج های پرتعارض بین زوج ها برانگیختگی زیادی دیده می شود. آنها به صورت افزایش ضربان قلب، سرخ شدن یا به سفیدی گراییدن رنگ پوست و… نمایان می شود. این برانگیختگی ها می تواند به تشدید تعارض ها بینجامد. هم چنین مطالعات نشان داده اند که زوج ها در توانایی درک و تشخیص دقیق عواطف خود و دیگران با هم تفاوت دارند که همان میزان هوش هیجانی است.
- زوج های خرسند در مقایسه با زوج هایی که احساس نارضایتی می کنند، همدلی بیشتری نشان می دهند و نسبت به احساسات یک دیگر حساسیت بیشتری دارند و سوءتعبیرهای عاطفی در روابط آن ها کم تر دیده می شود.
- زوج های ناراضی و ناموفق پیام های عاطفی خنثی یا منفی بیشتری نسبت به هم نشان می دهند که سبب ایجاد خشم در هر دوی آن ها می شود.
- زوج های موفق و خشنود، در رویارویی با تعارض ها کمتر در پی تلافی جویی و انتقام هستند. آن ها بر هیجان های منفی خود مانند خشم کنترل بیشتری دارند و هیجان های مثبت را بیشتر نشان می دهند.
- در مقایسه با زوج های خشنود، زوج های ناخشنود واکنش های منفی بیشتری نشان می دهند. انتقادپذیری آنها کم است و از خود زیاد انتقاد می کنند. حساسیت های زیادی به رفتارهای یکدیگر دارند، نسبت به هم بسیار کینه می ورزند، قادر به کنترل خشم خود نیستند و رفتارهای تلافی جویانه ی بیشتری دارند.