
هوش و چالش های آن و انواع تست هوش – هر آنچه باید بدانیم
هوش چیست؟ تعاریف هوش
هوش یکی از جذابترین فراینده های روانی است که جلوه های آن در موجودات مختلف به میزان متفاوت مشاهده می شود. واژه هوش کیفیت پدیده ای را بیان می کند که دارای حالت انتزاعی بوده و قابل رویت نیست. به علت دارا بودن چنین ویژگی تعریف آن مشکل است و از این رو تعاریف متعددی از آن ارائه شده است.
- برخی هوش را کنش مغزی و توان روانی موجود زنده می دانند.
- عده ای هوش را بیشتر درحل مسایل و امور تلقی می کنند.
- به نظرافرادی دیگرهوش ترکیبی از تفکر و تخیل است.
- به نظر اشخاصی دیگر هوش درک روابط علت و معلولی میان پدیده ها است.

از چهار مهارت تشکیل میشود:
- خودآگاهی: توانایی تشخیص هیجانات خود
- خود مدیریتی: مدیریت واکنشهای هیجانی خود
- آگاهی اجتماعی: توانایی تشخیص دقیق هیجانات دیگران
- مدیریت رابطه: به کارگیری آگاهی از هیجانات دیگران به منظور موفقیت در تعاملات
بطور کلی تعاریف متعددی را که توسط روان شناسان ارائه داده اند را میتوان به سه گروه تربیتی (تحصیلی)، تحلیلی و کاربردی تقسیم کرد.
تعریف تربیتی هوش
به اعتقاد روانشناسان تربیتی ، هوش کیفیتی است که مسبب موفقیت تحصیلی میشود و از این رو یک نوع استعداد تحصیلی به شمار میرود. آنها اشاره میکنند که کودکان باهوش نمرههای بهتری در دروس خود میگیرند و پیشرفت تحصیلی چشم گیری نسبت به کودکان کم هوش دارند. مخالفان این دیدگاه معتقدند کیفیت هوش را نمیتوان به نمرهها و پیشرفت تحصیلی محدود کرد، زیرا موفقیت در مشاغل و نوع کاری که فرد قادر به انجام آن است. به گونه کلی پیشرفت در بیشتر موقعیتهای زندگی بستگی به میزان هوش دارد.
تعریف تحلیلی هوش
بنا به اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی، هوش توانایی استفاده از پدیدههای رمزی و یا قدرت و رفتار موثر و یا سازگاری با موقعیتهای جدید و یا تشخیص حالات محیط است. شاید بهترین تعریف تحلیلی آن به وسیله دیوید وکسلر پیشنهاد شده باشد. او بیان میکند: هوش یعنی تفکر عاقلانه ، عمل منطقی و رفتار موثر در محیط.
تعریف کاربردی هوش
در تعاریف کاربردی ، پدیدهای است که از طریق تستهای مختلف سنجیده میشود و شاید عملیترین تعریف برای آن نیز همین باشد.
انواع هوش در روانشناسی
1. هوش عقلانی (IQ)
IQ یکی از مهمترین انواع هوش است که که هماکنون بیشتر از سایر هوشها به عنوان ملاک موفقیت آموزشی شناخته میشود.
آی کیو (ضریب هوشی) که مخفف عبارت Intelligence quotient است، به معنای توانایی و اندازه گیری استدلال و منطق و زبان شناسی هر فرد است. در واقع آی کیو ، واحدی برای سنجش اطلاعات و منطق هر فرد برای پاسخ به سوالات است.
2. هوش هیجانی (EQ)
هوش هیجانی باعث شناخت احساسات و بروز آنها به صورت مطلوب میشود. همچنین از این هوش، برای مدیریت عواطف خود و دیگران استفاده میکنند که در موفقیتهای شخصی و حرفهای تاثیر بهسزایی دارد. آگاهی احساسی شما و توانایی شما در کنترل احساساتتان می تواند میزان موفقیت و شادی شما را در همه جنبه های زندگی مشخص کند.
بالا بردن EQ تاثیر مستقیم بر سطح انرژی و آگاهی شما دارد. بنابراین، EQ مساوی است با تاثیرگذاری بین فردی. هرچه بیشتر بر دیگران تاثیر بگذارید، موفق تر خواهید بود.
3. هوش معنوی (SQ)
SQ درک و توجه به جهان هستی و پاسخ دادن به سوالاتی درباره معنای زندگی و ارتباط انسان و جهان هستی است. همچنین هنگامی که انسان با کارهای معنوی تلفیق پیدا کند، از SQ خود استفاده کرده است. هوش معنوي نوعی سازگاري رفتاري براي حل مسأله می دانند که بالاترین سطح رشد را درزمینه هاي مختلف شامل می شود. فرد را در جهت رسیدن به یک تعادل درونی و بیرونی هدایت میکند. پرورش این هوش به فرد دید کلی در زندگی شخصی میدهد که برگرفته از آموزههاي دینی اسلامی است. SQ را میزان فهم افراد از واقعیت زندگی و فهم امور دانسته اند.
برخی از راه های افزایش هوش معنوی عبارت است از:
- از به زیر سوال بردن عقاید قدیمیتان ترس نداشته باشید. همیشه تشنه حقیقت باشید.
- به یاد داشته باشید زندگی شما میتواند با کمی تلاش و کوشش در جهت مثبت بهتر شود و اتفاقات خوبی را تجربه کنید.
- سحرخیزی و گاهی تماشای طلوع آفتاب میتواند ذهن انسان را به سوی خالق هدایت کند.
- یک دفترچه خودشناسی داشته باشید و سعی کنید بنویسید و از بیرون به تحلیل صفات شخصیتی خود بپردازید.
- تنفس شکمی را یاد بگیرید ، تنظیم ریتم تنفس و مدیریت آن باعث بالا رفتن سطح اکسیژن مغز می شود. عملکرد درست مغز باعث افزایش هوش معنوی شما می شود.
4. هوش سیاسی (PoQ)
هوش سیاسی که به آن هوش تدبیری نیز گفته می شود. مفهوم این نوع هوش یعنی بهترین رفتار در مقابل هر فرد چیست. هوش سیاسی صرفا به روابط دیپلماتیک یا سیاست مربوط نمی شود. این نوع هوش در زندگی اجتماعی و روابط بین فردی کاربردهای مهمی دارد. تشخیص تفاوت میان افراد و به کارگیری بهترین شیوه عملکرد در مقابل آنها هنر هوش سیاسی است. این نوع هوش توان درک طرف متقابل را در ما افزایش میدهد. هوش سیاسی یعنی این که خودمان را با سواد مخاطب هماهنگ کنیم و از به کار بردن سؤالات و عبارات نا به جا خودداری کنیم.
به ما یاد میدهد پیش از انجام هر کار یا گفتگویی کمی تدبیرکنیم، بیهوده بحث نکنیم، جدل بی حاصل بپرهیزیم و همچنین درکی از فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها داشته باشیم.
شاید مصرع معروف “هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد” بهترین تعریف برای این نوع از هوش می تواند باشد.
5. هوش جسمانی یا فیزیکی (PhQ)
برای دستیابی به موفقیت در کار و زندگی شخصی و اجتماعی، باید روحی شاداب و ذهنی پویا داشته باشیم. این مهم مهیا نمی شود مگر این که جسم سالم داشته باشیم و بتوانیم از آن به خوبی مراقبت کنیم.
ورزشکاران حرفه ای هوش جسمانی بالایی دارند.علاوه بر این، افراد با هوش فیزیکی بالا از علائم بدن خود آگاهند. این افراد پیش از این که بیمار شوند، علائم را درک می کنند وحتی گاهی می توانند تشخیص دهند، بیماری شان چیست. گذشته از این افراد با هوش فیزیکی بالا، وزن متعادلی دارند، نه بسیار لاغرند و نه چاق. حتما شنیده اید که “عقل سالم در بدن سالم است” ، پس مراقب سلامتی خود باشید و البته از ورزش غافل نشوید.
6. هوش مدیریتی (MQ)
هوش مدیریتی به موضوعات مختلفی مانند مدیریت کارمندان، رفتار با مدیران دیگر و سایر مسائل مروبط می شود. همچنین به ما یادآور می شود برای رسیدن به موفقیت در کسب و کار باید بتوانیم بر خودمان مدیریت قوی داشته باشیم. اکثر آدم ها احساس میکنند برای شروع کار جدید و کار آفرینی به اندازه کافی باهوش نیستند اما هیچ شواهدی مبنی بر این که هوش بالا نیاز است وجود ندارد.
هوش از دیدگاه روانشناسان

-
هوش از دیدگاه پیاژه و چهار دوره رشد شناختی پیاژه
پیاژه (1950) هوش را شکل خاصی از سازگاري (adaptation) بین شخص و محیطش می دانست. او اعتقاد داشت که آدمها رشد می کنند ساختهایشان تغییر می کند و این تغییر از طریق درونسازي و برونسازي بوجود می آید. پیاژه تأکید کرده است که درون سازي و برون سازي، مستقل از سن و در همه گروههاي سنی رخ می دهد. ازنظر پیاژه سازگاری مستلزم ایجاد و تعادل بین ارگانیسم و محیط است. مهمترین ویژگی این نظریه جهت گیری تحولی یا رشدی آن است. در مرکز ثقل سیستم او این قضیه قراردارد که عملکرد هوش فرد در مراحل مختلف زندگی به لحاظ کمی و کیفی فرق می کند. پیاژه ضمن توجه زیاده روی پاسخ هایی که کودکان به سوالات آزمون می دادند، کیفیت این پاسخ ها و دلایلی که پشتوانه پاسخ ها بودند، به بررسی درونی آزمودنی ها پرداخت.
نتایج کار وی را می توان در چند مقوله مطرح کرد:
- رشد عقلی از الگوی مشخصی پیروی می کند
- در نحوه تفکر کودکان در سنین مختلف تفاوت های کیفی وجود دارد.
- هماهنگ با رشد و افزایش سن ، ساخت ها و توانایی های شناختی جدید نیز رشد می کند
- رشد عقلی در حدود سال های پایانی نوجوانی کامل می شود .
پیاژه هوش را شکل خاصی از سازگاری شخص با محیط می دانست . به اعتقاد وی کودک بتدریج که رشد می کند همواره ساخت های روانی خود را از نو سازمان می دهد تا بتواند به گونه ای مطلوب با محیط خود تعامل برقرار کند. این فرایند از راه درون سازی و برون سازی انجام می گیرد.
پیاژه فرایند رشد شناختی و هوش را به چهار دوره و هر دوره را به چند مرحله تقسیم کرده که تعادل موفقیت آمیز در هر دوره مستلزم رسیدن به تعادل در مرحله قبلی است .
-
چهار دوره رشد شناختی:
- دوره حسی – حرکتی از تولد تا 2 سالگی
- دوره پیش عملیاتی از 2 تا 7 سالگی
- دوره عملیات عینی از 7 تا 11 سالگی
- دوره عملیات صوری از 11 سالگی به بعد
به نظر پیاژه رشد هوشی به طور طبیعی در 15 سالگی کامل می شود و از آن به بعد آنچه رشد می کند پیشرفت یا یادگیری های اکتسابی است .
-
هوش از دیدگاه وکسلر
دیوید وکسلر (Wechsler) از معروف ترین کسانی است که تعریف نافذی از آن ارائه نموده است. بنابراین از نظر وی هوش، شامل تواناییهای فرد برای تفکر منطقی، اقدام هدفمندانه و برخورد مؤثر با محیط است. اگر این رابطه متقابل به صورت متعادل انجام گیرد موجب توانایی سازگاری فرد با محیط و پیشرفت هوشی می شود.
او تاکید میکرد که هوش کلی را نمیتوان با توانایی رفتار هوشمندانه هراندازه که به مفهومی گسترده تعریف شود، معادل دانست. باید آن را به عنوان جلوههای آشکار شخصیت بهطور کلی، تلقی کرد از نظر او هوش، توانایی کلی و جامع فرد است. تا بتواند به طور هدفمند عمل کند، به طور منطقی بیندیشد و به طور موثر با محیطش به مبادله بپردازد.
-
نظریه 3 وجهی هوش استرنبرگ
هوش، استعداد عمومی فرد برای سازگاری عقلی با مشکلات و اوضاع تازه زندگی است. همچنین، استعداد استفاده از تجربه های قبلی در حل مسایل تازه و پیش بینی مسایل بعدی است.
بر طبق نظریه سه وجهی استرنبرگ، هوش دارای سه شکل است: تحلیلی، ابتکاری و عملی.
- هوش تحلیلی:شامل توانایی تحلیل، قضاوت، ارزشیابی، مقایسه کردن امور انتزاعی (ذهنی) میشود.
- هوش ابتکاری: شامل توانایی خلاقیت، طراحی، نوآوری و تخیل میشود
- هوش عملی: بر توانایی استفاده، کاربرد، عمل کردن و در عمل بهکار گرفتن تکیه دارد.
استرنبرگ، همچنین در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که هوش بر سه گونه است:
- هوش کلامی: فرد مطالب را به سرعت میخواند و میفهمد و در سخنگویی، واژگان بیشتر و دقیقتری بهکار میبرد.
- هوش کاربردی: فرد هوشمند همواره موقعیتها را خوب بررسی میکند و مسائل را به نحو مطلوب و موفقیتآمیز حل میکند.
- هوش اجتماعی: مردم را آنگونه که هستند میپذیرد. پیش از سخن گفتن میاندیشد و رفتار و کردارش همواره با سنجیدگی و ژرفنگری همراه است.
-
هوش از دیدگاه ثرندایک
به نظر وی هوش استعداد یادگیری و مورد استفاده قرار دادن آموخته ها در سازگاری با اوضاع تازه و حل مسایل جدید است و به عبارت دیگر هوش قابلیت تغییر یا انعطاف در سازگاری است. وی معتقد است که هوش ازیک عده استعدادهای ذهنی اولیه ترکیب یافته است. استعدادهایی مانند فهمیدن معانی الفاظ، استعداد عددی، استعداد تصور و تجسم روابط مکانی، استعداد ادراک، استعداد یاد آوری یا شناخت مستقیم کلمات یا اعداد و …
وی فعالیتهای هوشی را در سه گروه جای داده است:
- هوش اجتماعی – توانایی درک اشخاص و ایجاد رابطه با آنهاست.
- هوش عینی – توانایی درک اشیاء کارکردن با آنها مانند تجارب ماهرانه و کار با ابزار علمی است.
- هوش انتزاعی – که اختصاص به انسان دارد توانایی درک علایم کلامی و ریاضی و کار کردن با آنها می باشد.
-
هوش از دیدگاه بینه و سیمون
بینه و سیمون درست قضاوت کردن، درست درک کردن و درست استدلال کردن را فعالیت های بنیادی هوش می دانند.
یکی از قدیمیترین تعریفهای هوش توسط آلفرد بینه و سیمون، بدینصورت مطرح شده است: قضاوت و به عبارتی دیگر عقل سلیم، شعور عملی، ابتکار، استعداد، انطباق خود با موقعیتهای مختلف، به خوبی قضاوت کردن، به خوبی درک کردن و به خوبی استدلال کردن، اینها فعالیتهای اساسی هوش به شمار میروند.
بینه، روانشناس فرانسوی میگوید: هوش آن چیزی است که آزمونهای هوش آن را میسنجد و باعث میشود افراد عقبمانده ذهنی از افراد طبیعی و باهوش متمایز شوند. طبق تعریف دیگر، هوش توانایی یادگیری و کاربرد مهارتهای لازم برای سازگاری با نیازهای فرهنگ و محیط فرد است و معیار باهوش بودن در جوامع مختلف یکسان نیست.
-
هوش از دیدگاه گاردنر و نظریه چندگانه او

در سال 1970، هاوارد گاردنر (Howard Gardner) به بررسی تعیین هوش بر اساس تستهای روانشناسی هوش پرداخت.
گاردنر با بررسی کودکان بااستعداد و افراد بالغی که دچار آسیب مغزی بودند، به این نتیجه رسید که افراد استعداد و نبوغهای دیگری دارند که شاید بر اساس آزمونهای ایدهآل سنتی شناسایی نشوند. او با استفاده از ابزار مختلف، مانند استفاده از تحقیقات عصبی جسمانی (نوروفیزیکی) و مطالعاتی که در رابطه با افراد اوتیسم، برای تأیید مدل خود، نشان داد که قسمتهای مختلف مغز دارای توان هوشی متفاوتی هستند.
- هوش تصویری-فضایی: توانایی به تصویر کشیدن جهان به صورت سه بعدی
- هوش کلامی-زبانی: توانایی یافتن کلمات درست و مناسب برای بیان مفاهیم موردنظر
- هوش منطقی-ریاضی: توانایی تعیین کمیت ها ، نظریه پردازی و اثبات نظریه ها
- هوش جسمی-حرکتی (اندامی-جنبشی): توانایی هماهنگی ذهن و بدن
- هوش موسیقیایی (ریتمیک): درک آواها، ریتم ها، نت ها، ساختار ها و الگوهای موسیقی
- هوش میان فردی: درک احساسات ادم ها و محرک ها
- هوش درون فردی: توانایی درک خود، احساسات و تمایلات
- هوش طبیعت گرا: توانایی درک جانداران و کشف طبیعت
- هوش هستی گرا: توانایی اندیشه به این پرسش ها که چرا زندگی میکنیم و چرا میمیریم
انواع تست هوش
-
تست هوش وکسلر
آزمون وکسلر برای کودکان (WISC) آزمونی برای اندازهگیری بهرهی هوشی کودکان است که توسط دکتر دیوید وکسلر (1896-1981) رئیس بخش روانپزشکی بیمارستانی در نیویورک طراحی شد.
این آزمون اولین بار در سال 1949 تهیه شد و در طول زمان بارها دستخوش تغییر و ویرایش قرار گرفت. به طوریکه امروز جدیدترین نسخه آن مربوط به سال 2014 می شود گرچه هنوز در برخی مراکز روانشناسی، از نسخههای قدیمیتر نیز استفاده میشود. در جدیدترین نسخهی وکسلر مقیاسهایی برای اندازهگیری معیارها و مفاهیم جدیدی به وجود آمده است از جمله:
- قابلیت فضایی- بصری
- استدلال سیال
- حافظهی فعال بصری
- قابلیت نام گذاری
- حافظه توأم بصری- کلامی
دکتر وکسلر دو آزمون دیگر نیز برای اندازهگیری طراحی کرد یکی از آنها مقایس بزرگسالان وکسلر (WAIS) است. نسخه فعلی تست بزگسال وکسلر که در سال 2008 منتشر شد شامل ده زیرمجموعه اصلی و پنج زیرمجموعه جایگزین است. همچنین آزمون وکسلر چهار (WAIS-IV) در چهار حوزه اصلی نمره را تعیین میکند. در دهه 1960 میلادی اجرای تست وکسلر از تست استنفورد – بینه پیشی گرفت. امروزه هم تست هوش وکسلر بیشترین استفاده را در بین نوجوانان و بزرگسالان دارد. بازه سنی در تست وکسلر بزرگسالان از ۱۶ تا ۹۰ سال و ۱۱ ماه را در بر میگیرد.
دیگری مقیاس پیشدبستانی وکسلر (WPPSI) که برای کودکان سنین 3 تا 7 سال مناسب سازی شده است. آزمون هوش وکسلر برای سنجش نقاط قوت و ضعف دانشآموزان در زمینه هوش و توانایی ذهنی و شناختی آنان به کار میرود. همچنین آزمون، کودکان همسن و سال را با هم مقایسه میکند
-
تست هوش ریون
آزمون ماتریس های پیشرونده ریون (که عمدتا آن را ماتریس های ریون می گویند) یا به اختصار RPM، مجموعه تست های غیر-زبانی (verbal) از ابزارهای رایج اندازهگیری استدلال قیاسی، توانایی درک مفاهیم انتزاعی و سنجش قوه ادراک است. که معمولا در زمینه های آموزشی مورد استفاده قرار می گیرد.
-
ماتریس های پیشرونده استاندارد:
این نوع آزمون، اصلی ترین حالت ماتریس ها است که در سال 1938 منتشر شد.
دفترچه سوال این نسخه شامل پنج مجموعه (A-E) است که هرکدام 12 آیتم دارند (برای مثال A1 تا A12) و این آیتم ها به تدریج سخت تر می شوند که به توانایی شناختی بیشتری برای رمزگشایی یا تحلیل اطلاعات نیاز دارند. همه آیتم ها با رنگ مشکی و با پس زمینه سفید مشخص شده اند.
-
ماتریس های پیشرونده رنگی:
برای کودکان 5 تا 11 ساله، افراد بالغ و افرادی که محدودیت فیزیکی و ذهنی دارند، طراحی شده.
این آزمون شامل دو مجموعه A و B با ماتریس های استاندارد به اضافه 12 آیتم قرار داده شده در میان دو مجموعه با عنوان Ab است. بیشتر آیتم ها با زمینه رنگی مشخص شده اند تا آزمون از لحاظ بصری برای پاسخ دهندگان محرک باشد. با این وجود برخی از آیتم های بخش B به صورت سیاه و سفید مشخص شده اند. بر این اساس اگر این موضوع انتظارات آزمون گیرنده را برآورده سازد، مجموعه های C، D و E ماتریس های استاندارد راحت می شود.
-
ماتریس های پیشرونده پیشرفته:
نوع پیشرفته از ماتریس ها شامل 48 آیتم است که به صورت یک مجموعه 12 تایی (مجموعه 1)، و مجموعه 36 تایی دیگری (مجموعه 2) معرفی شده اند.
آیتم ها دوباره به صورت زمینه سیاه و سفید با رنگ مشکی طراحی شده اند که سطح دشواری سوالات به تدریج افزایش پیدا می کند. این آیتم ها مناسب افراد بزرگسال و افرادی است که سطح بالایی از هوش عمومی را دارند. علاوه بر این، نوع آزمون های موازی ماتریس های پیشرونده رنگی و استاندارد در سال 1998 منتشر شده است.
-
تست هوش آدمک گودیناف
آزمون ترسیم آدمک یکی از آسانترین ، عملی ترین وجهانی ترین آزمونهای تصویری است. این آزمون به وسیله عده زیادی کد گذاری شده است که مهمترین آنها کار خانم آمریکائی فلورانس گودینافFlorence Goodenough است. در سال ۱۹۲۰ در ایالت نیوجرسی آمریکا روی چهار هزار کودک آنرا آزمایش نمود. در فرانسه نیز دکتر فای(Fay) در این زمینه کار کرده است.
این آزمون را زمانی به کار می بریم که آزمونهای هوشی دیگر مقدور نیست و می خواهیم هر چه سریعتر درباره درجه هوشی کودک به نتیجه برسیم. علاوه بر این، اطفالی که زبان نمی دانند و قادر به سخن گفتن نیستند بهترین ابزار سنجش این آزمون می باشند. برای هر یک ازاجزا آدمک در صورتی که توسط کودک ترسیم شده باشد یک نمره منظور میشود.

-
تست هوش کتل
تست هوش IQ کتل (Cattell) استانداردترین تست هوش تصویری نسبت به تست های مشابه نظیر تست هوش ریون (Raven) می باشد. این تست هوش یک آزمون بین المللی است که هوش غیر کلامی را سنجیده و از اعتبار و روایی بالایی بر خوردار است.
فرم دوم هوش کتل اندکی دشوارتر است و با استفاده از این فرم می توانید مقدار دقیق هوش خود را بسنجید.
- مقیاس 1: (فرم A و B) برای کودکان 4 تا 8 سال و افرادی که معلولیت ذهنی دارند.
- مقیاس 2: (فرم A و B) برای کودکان 8 تا 14 سال و همین طور افراد بزرگسال معمولی
- مقیاس 3: (فرم A و B) برای نوجوانان 14 به بالا و همین طور بزرگسالان باهوش
-
تست هوش چندگانه گاردنر
این تست تنها هوش غیرکلامی را می سنجد چنانچه می خواهید هوش خود را در 9 بعد آن بسنجید از هوش چندگانه گاردرنر استفاده کنید. در این تست می توانید از سبک یادگیری مناسب تان، شغل مناسب و افراد مشهور شبیه به خود آگاهی یابید. همچنین با استفاده از بازی ها و تمرین های تخصصی ارائه شده می توانید جنبه های مختلف هوش خود را بهبود بخشید. تئوری هوش های چندگانه گاردنر روش نسبتاً ساده و در دسترسی برای درک و توضیح ترجیح مردم برای یادگیری و توسعه است.
نظریه هوش های چندگانه هوارد گاردنر برای اولین بار در کتاب هوارد گاردنر با نام Frames Of Mind منتشر شد. به سرعت به عنوان یک مدل کلاسیک مطرح شد که با استفاده از آن می توان بسیاری از جنبه های هوش انسانی، سبک های یادگیری، شخصیت و رفتار را در آموزش و پرورش بکار برد.
هوارد گاردنر در ابتدا ایده ها و تئوری خود را در مورد هوش های چندگانه در روانشناسی مطرح کرد. اما این تئوری خیلی زود در جامعه شناسی، تدریس و آموزش مورد استقبال قرار گرفت. در واقع این مدل یک مدل کار و یادگیری است.
-
تست هوش استنفوردبینه
تست استنفورد – بینه (Stanford-Binet test) یکی از محبوب ترین تستهای ضریب هوشی است که امروزه انجام میشود. تست ضریب هوشی استنفورد بینه یک تست هوش است که برای شناسایی کودکان تیزهوش یا کودکانی که دارای نقص ذهنی هستند، به کار میرود. این اولین و اصلیترین تست IQ است که برای اولین بار در سال ۱۹۱۶ توسط لوئیس ترمن در دانشگاه استنفورد طراحی شد. بر اساس کار قبلی روانشناس فرانسوی، آلفرد بینه و دانشجوی وی تئودور سیمون قرار داشت.
به مرور زمان، این تست پیشرفت کرد تا به اعتبار و روایی امروزی خود رسید. در حال حاضر مقیاس هوشی استنفورد-بینه در نسخه پنجم خود میباشد.
در اولین تست هوش استنفورد بینه که در سال ۱۹۰۵ به انجام رسید، ۳۰ سؤال مطرح شد که از نظر میزان دشواری روی به افزایش بودند. کودکان سؤالات آزمون ضریب هوشی استنفورد بینه را زیر نظر یک متخصص دریافت کردند. آزمون گیرنده، سؤالات را از نظر میزان دشواری افزایش داد تا جایی که کودکان دیگر نتوانستند به یکی از آنها پاسخ دهند.
تنها در سه سال، تست و آزمون ارزیابی استنفورد بینه قادر به جمعآوری دادههای کافی برای تشخیص میانگین سطح هوش کودکان در همه گروههای سنی بود. با توجه به نتایج این ارزیابی، مفهوم سن ذهنی تعریف میشد.
این تست که عمدتاً برای کودکان تجویز میشود. پنج عامل در تواناییهای ادراکی را آزمایش میکند:
- پردازش دیداری – فضایی
- استدلال کمی (Quantitative reasoning)
- استدلال سیال (Fluid reasoning)
- دانش
- حافظه کاری

عوامل موثر بر هوش
1.عوامل زیستی موثر بر هوش
پژوهشهای مختلف، تاثیر عوامل زیستی گوناگون را بر تواناییهای ذهنی افراد نشان داده است که به اختصار اشاره میکنیم:
الف) هورمونها: بعضی از هورمونها در فعالیتهای ذهنی نقش مهمی دارند. هورمون تیروکسین که از غده تیروئید ترشح میکند، در فعال کردن کارکردهای ذهنی نقش اساسی دارد. اختلال در ترشح هورمونهای تعیینکننده جنس در دوره جنینی، علاوه بر اینکه نامشخص شدن جنس کودک را پس از تولد موجب میشود، ممکن است نقایص هوشی را نیز به وجود آورد.
ب) تغذیه: پژوهشها نشان دادهاند تغذیه ناقص چه در دوره جنینی و پس از آن در رشد هوش کودک تاثیر سوء دارد. از جمله مواد غذایی لازم در مورد کودکان، ماده پروتئینی است که کمبود آن بر رشد دستگاه عصبی و اثر نامطلوب میگذارد.
انواع ویتامین و بعضی از مواد معدنی در این مورد نقش موثری دارند. چنانچه کودکانی را که از تغذیه مطلوب برخوردار نبودهاند تحت رژیم غذایی مناسب قرار دهند، پس از مدتی هوشبهر آنان تا اندازهای افزایش نشان میدهد.
2.محیط خانواده
بدون تردید رشد بهنجار کودک نیازمند حداقل سطح مشخصی از مراقبتهای مسئولانه است. محیطهای به شدت محروم، همراه با بیتوجهی، آثار منفی بر بسیاری از جنبههای رشد از جمله جنبههای عقلانی دارند.
بهعنوان مثال میتوان به استفاده از تنبیه بدنی اشاره کرد. مطابق یک بررسی کودکانی که تنبیه بدنی میشوند بهره هوشی پایینتری نسبت به سایر کودکان دارند و این تفاوت به اندازهای بزرگ است که در کشورهایی که تنبیه بدنی مرسوم است منجر به بهره هوشی پایینتر در سطح ملی میشود.
پژوهشگران دو توضیح محتمل را برای رابطه میان تنبیه بدنی و بهره هوشی پایین تبیین میکنند. نخست تنبیههای بدنی به شدت تنشزا هستند و میتوانند برای کودکانی که به طور معمول تنبیه بدنی را در طول هفته سه بار یا بیشتر تجربه میکنند یا حتی سالها ادامه مییابد به محرکهای تنشزای جدی در سنین پایین تبدیل شوند.
3.تفاوتهای جنسی
پژوهشها اغلب به این نتیجه رسیدهاند که از نظر هوش کلی بین دو جنس تفاوتی وجود ندارد. اما از نظر برخی تواناییها بین دو جنس تفاوتهایی وجود دارد. از نظر روانی کلامی، خواندن، فهمیدن، چالاکی انگشتان دست و مهارتهای منشیگری دختران نسبت به پسران برتری دارند. همچنین پسران در استدلال ریاضی، توانایی دیداری – فضایی، استعداد فنی و سرعت هماهنگی حرکات عضلانی درشت برتری دارند.
این تفاوتها بیشتر معلول روش تربیت دختران و پسران و عوامل فرهنگی است تا عوامل زیستی و وراثتی. با وجود این، برخی تحقیقات نشان داده است که از نظر بعضی کارکردهای مغزی بین دو جنس تفاوتهایی وجود دارد. چنانچه وایتلسون، در یک پژوهش درباره دختران و پسران گروهای سنی 6 تا 13 سال به این نتیجه رسید که در پسران تا سن 6 سالگی برای پردازش اطلاعات فضایی و غیرکلامی، نیمکره راست مغز بر نیمکره چپ برتری دارد. در حالیکه در مورد دختران برتری نیمکره سمت راست مغز تا قبل از نوجوانی برقرار نمیشود.
4.پایگاه اجتماعی – اقتصادی
یکی دیگر از عوامل موثر، پایگاه اجتماعی – اقتصادی، سطح شغل، سطح تحصیلات و میزان درآمد پدر و مادر است. تفاوت بین متوسط هوش کودکان در رابطه با پایگاه خانوادهها ممکن است از یکسو نشانگر تاثیر عامل وراثت و از سوی دیگر نتیجه تاثیر شرایط مناسب خانوادگی و محیطی برای رشد و پرورش تواناییهای ذهنی کودکان باشد.
علاوه بر مسائل فوق برخی عوامل دیگر مانند جمعیت خانواده و ترتیب تولد فرزندان، محل سکونت، شباهت و تفاوت فرهنگی پدر و مادر، انتظارهای والدین از کودکان، فقر، فشارهای اقتصادی، نگرش والدین نسبت به فرزندان، روشهای تربیتی که از سوی والدین اعمال میشوند، داشتن فرصتهای آموزشی و … بر رشد و چگونگی آن تاثیرگذار هستند.
5.انگیزههای محیطی
بدیهی است برای اینکه قوای ذهنی کودک به نحو احسن رشد کند احتیاج به محرکات طبیعی دارد و هرقدر شرایط محیطی از نظر ایجاد محرک مناسبتر باشد، قوای ذهنی کودک رشد بیشتری خواهد داشت. تقریبا همه بررسیها نشان دادهاند که رشد قوای ذهنی با شرایط محیطی ارتباط مستقیم دارد.
6.روابط عاطفی
بررسیهای فراوان نشان دادهاند کودکانی که از نظر پیوندهای عاطفی با مادر یا اطرافیان دچار فقر شدید بودهاند، اکثرا به اختلالات شخصیتی مبتلا شدهاند. این اختلالات در خانوادههایی که از هم پاشیده شدهاند یا روابط عاطفی والدین با کودک نامساعد بوده، زیاد دیده میشود.
کودک، والدین را همیشه به صورت سپری علیه مشکلات خود میداند و اختلافات خانوادگی، احساس ایمنی و ارضای عاطفی کودک را از بین میبرد. بنابراین آثار سوءاختلافات خانوادگی بیشتر از خانوادههای ازهمگسسته است. زیرا نزاع و مشاجره یا عدم توافق والدین، احساس حقارت و حس ناامنی شدیدی را در کودک تولید میکند.
روش های افزایش هوش
1. نوازندگی و موسیقی
نواخت یکی از آلات موسیقی روشی است برای تقویت یادگیری . دانشمندان دست یافته اند که نواخت یکی از ادوات موسیقی توانایی مغز را در یادگیری افزایش می دهد. از طرفی نوازندگی به واسطه تقویت نیمه یادگیری مغز قدرت خلاقیت را در فرد چند برابر می سازد.
2. کار کشیدن از حافظه
توآیلا ثارپ (Twyla Tharp) رقصنده و طراح رقص مشهور آمریکایی، در زمینهی تمرین حافظه به نتایج جالبی دست یافته است. وی میگوید حین تماشای اجراهایش ۱۲ تا ۱۴ مورد از اصلاحاتی را حفظ میکند. چنانچه فکر میکنید حفظ کردن این تعداد اصلاحات، کار شاقی نیست، سخت در اشتباه هستید.
ثارپ در کتاب عادت خلاق ادعا میکند اغلب مردم فقط میتوانند حداکثر سه مورد از اصلاحات را به یاد بیاورند.
مقصود ثارپ این است که نکات مورد نظرتان را به ذهن بسپارید و سپس سعی کنید هر نکته را از حفظ با دیگران به بحث بگذارید. پژوهشهایی که پیرامون قدرت مغز انجام شدهاند نیز به تأثیر مثبت این تمرین اذعان دارند. فعالیتهای ذهنی که تمامی سطوح ذهن را تحریک میکنند، موجب بهبود بهرهوری میشوند.
3. ورزش کردن مدائم
یکی از گزینه های توصیه شده برای رسیدن به موفقیت و آرامش ورزش کردن است. انجام حرکات ورزشی به طور مداوم و متناوب مفیدتر از انجام حرکات ورزشی سخت در زمانی کوتاه است.
زمانی که ورزش می کنید سلول ها سرشار از BDNF که نوعی پروتئین است می شوند. سلول های مغز بعد از تغییرات با قدرت فوق العاده در حافظه، یادگیری، تمرکز روبرو می شوند. دانشمندان هشدار دادند که بی تحرکی نوعی مرگ آرام برای مغز است پس اهمیت ورزش را نادیده نگیرید.
4. یادگیری زبان جدید
دانشمندان بر این باورند که افراد چند زبانه قدرت بیشتری در حل مسائل سخت و پازل های دشوار دارند. یادگیری یک زبان جدید این امکان را به مغز شما می دهد که در تحلیل مسائل قدرت بالاتری داشته باشد. علاوه بر آن صحبت کردن به دو زبان می تواند اعتماد به نفس و تسلط بر محیط را افزایش دهد.
5. مدیتیشن ؛ تفکر عمیق
با تمرکز و مدیتیشن تسلط مغز در کنترل احساسات و فعالیت های هوش و یادگیری زیاد می شود. به همین دلیل است که مردمان شرق باستان پیش از شرکت در حساس ترین موقعیت ها به مدیتیشن می پرداختند. در واقع مدیتیشن روشی است برای در اختیار گرفتن نیروی مغز برای تقویت هوش و ذکاوت.
6. دنبال کردن برنامههای آموزشی پرورش هوش
میتوانید با بهره گیری از دنیای اینترنت، عملکرد مغزتان را بهبود ببخشید. مطالعات بالینی نشان داده است برنامههای آموزشی پرورش مغز موجب تقویت حافظه میشوند و کمکتان میکنند سریعتر فکر کنید.
7. تغذیه سالم
خوراکیهایی نظیر ماهی، میوه و سبزیجات به عملکرد مطلوب مغز کمک میکنند. جالب است بدانید شکلات تلخ نیز در تقویت عملکرد مغز مؤثر است. وقتی شکلات میخورید، مغز دوپامین آزاد میکند. دوپامین موجب میشود سریعتر یاد بگیرید و راحتتر به خاطر بیاورید. همچنین، شکلات حاوی فلاونول و آنتیاکسیدان است که به تقویت عملکرد مغز کمک میکنند. پس هر وقت به انجام فعالیتهای ذهنی دشوار مشغول میشوید، یک تکهی کوچک شکلات تلخ بخورید تا مغزتان سرحالتر شود.