درونگرا و شخصیت شناسی آن- تیپ شخصیت درونگرای ناسالم
شخصیت شناسی درونگراها
درونگرا بودن یک ویژگی تیپ شخصیت شناسی است که مشخصه آن تمرکز کردن روی احساسات درونی است و نه منابع محرک خارجی. افراد درونگرا و برونگرا اغلب به عنوان دو قطب متضاد طیف تلقی می شوند. اما حقیقت این است که اکثر مردم جایی در وسط این طیف قرار می گیرند. افراد درونگرا 25 تا 40 درصد از جمعیت را تشکیل می دهند . هنوز هم تصورات غلط زیادی درباره این نوع شخصیت وجود دارد.
از نظر متخصصان روانشناسی و شخصیت شناسی ، درونگرایی همان اضطراب اجتماعی یا کمرویی نیست. درونگرا بودن به معنای داشتن اضطراب در محیط های اجتماعی یا خجالتی بودن نیست.
نشانه های درونگرا ی ناسالم
شخصیت شناسی افراد درونگرا میتواند سالم و یا ناسالم باشد .وقتی که مردم، مکرراً مزاحم خلوت ما میشوند و از ما میخواهند انرژی بیشتری از آنچه که مصرف میکنیم، بدهیم. در این شرایط درونگرا ها به سادگی احساس یک قربانی را خواهند داشت. اما آیا در این شرایط باید دیگران را سرزنش کنیم یا خودِ درونگرا ها را؟ آيا درونگرا ها یادشان رفته خودشان هم در این معادله نقشی دارند و احتمالاً باید سهمی را ادا کنند؟
درونگرا ی ناسالم به چه شکلی است؟
موارد زیر نشان میدهند، شخصیت شناسی درونگرایی که در وضعیت ناسالم است و تحت فشار شدید قرار دارد، چگونه به نظر میرسد.
1. از مسئولیتها شانه خالی کردن
گاهی اوقات من از مسئولیتهای ابتدایی مانند شستشوی لباسها اجتناب میکنم. حتی زمانی که واقعاً لازم است این کار را انجام دهم. درونگرا ی افراطی بودن، گاهی مراقبت و توجه به همهچیز را کمی سخت میکند.
2. ترس از تعارض
تیپ شخصیت شناسی IP که شامل تیپهای INFP, ISFP, INTP, ISTP هستند، نگران به وجود آمدن تعارض با دیگران هستند. چون بیم این را دارند که دریک مشاجره یا بحث یکی از نقاط ضعف یا نیاز آنها را نشانه بگیرند. این مسئله در شخصیت شناسی IP ها شرم آور است.
3. خالی شدن انرژی
درونگرا های ناسالم زمانیکه در شرایط زیر قرار میگیرند کاملاً درمانده و تهی میشوند :
- وارد محیطهای جدید و ناآشنا شوند، به خصوص زمانیکه باید جزئیات حسی زیادی را دریافت کنند.
- احساس کنند از ارزشهای آنها تخطی شده است.
- مجبور باشند تیپ شخصیتی خود را عوض کنند و برای مدتی سعی کنند که برونگرا باشند.
- مجبور باشند که اطلاعات حسیِ زیادی را دریافت کنند. مثلا هنگامِ استفادهی زیاد از حسِ شنوایی یا دریافتِ اطلاعات بصریِ حواسپرت کننده.
4. ممکن است کنترل کننده، لجباز و انعطاف ناپذیر باشند
به عنوان یک فرد با تیپ شخصیت INFJ، من بیش از حد به نتیجهی ایدهآلِ خودم علاقه دارم. سخت است اعتراف کنم اما مطمئناً وقتی که کارها آنطور که میخواهم پیش نمیروند، آشفته میشوم. این میتواند یک چالش بزرگ در روابط باشد .افراد با تیپ شخصیت ISFJ ها نیز، میتوانند به کارهای روتین، سیستمها، و الگوهای خود، زیادی بچسبند و خشک و انعطاف ناپذیر تلقی شوند.
5. انتظارات سختگیرانه و نامعقول از دیگران داشتن
همه ی ما به حدی از خودمان انتظارات و توقعات بالایی داریم و به خودمان سخت میگیریم. دقیقاً به همان مقدار میتوانیم در قضاوت خود نسبت به افراد دیگر که استانداردهای عالی را برآورده نمیکنند، سختگیر باشیم.
6. ممکن است منفعل یا پرخاشگر به نظر برسند
تیپ شخصیت درونگرا های ناسالم به جای مقابله با مشکل، ناامیدی خود را بهوسیله روشهای منفعل یا پرخاشگر بیان میکنند. به خصوص IPها بیشتر از سایر تیپها در معرض این هستند که نارضایتیِ خود را به صورت غیرمستقیم و به شیوههای منفعل یا پرخاشگر نشان دهند.
چه کار میتوانیم انجام دهیم؟
وقتی درونگرا ها در این موقعیتها قرار میگیرند، چه کاری میتوانند انجام دهند؟ در اینجا چند نکته برای کمک به شما جهت خروج از این تیپ شخصیت ناسالم قرار داده ایم .
1. حرفتان را بزنید
گاهی اوقات ما احساس میکنیم که به درستی درک نمیشویم. این به این دلیل است که به صراحت نیازهایمان را به دیگران منتقل نکردهایم. به عنوان فردی درونگرا ، ما میتوانیم به افراد کمک کنیم تا بهتر درک کنند چرا ما نیاز به خلوت داریم. روراست باشید! به مردم بگویید که رفتار شما به این معنی نیست که خودتان را زیادی تحویل میگیرید. فقط زمانیکه احساس میکنید بهدرستی درک نشدهاید کمی نیاز به خلوت و تنهایی دارید. گاهی اوقات ما برای متعادل شدن، نیاز به مراقبت از اساسیترین نیازهای خود مانند خوردن، نوشیدن آب کافی و خوابیدن داریم.
2. حد و مرزها را تعیین کنید
شما ممکن است مدام به شریک زندگی خود، خانواده و دوستانتان بگویید که حد و مرزهای شما چه چیزهایی هستند. اما آنها توجهی نکنند و در نتیجه با این کار فقط وقتتان را تلف کنید. اما ضروری است به آدمها یاد بدهید به حدومرزهایتان احترام بگذارند. تنها امیدوار بودن به اینکه دیگران خودشان به حد و حدود شما احترام بگذارند کاملاً انتظار غلطی است. مثل این است که شما یک ریسمانِ ماهیگیری به دریا بیندازید و امیدوار باشید که ماهی بگیرید. اما هرگز برای چک کردن آن به آنجا باز نگردید و همچنان هم این کار را انجام دهید تا زمانی که اتفاق بیفتد.
3. شما مسئول انرژی، اعمال و زمان خود هستید و باید مراقب اینها باشید.
این به شما این قدرت را میدهد که در موردِ این که چقدر وقتتان را صرف دیگران کنید، دست به اقدام بزنید. گاهیاوقات سختترین کاری که باید یاد بگیرید این است که زمانهایی که احتیاج به “نه” گفتن دارید، این کار را انجام دهید.
4. بدانید که افراد دیگر قادر به مراقبت از خود (حداقل در برخی جنبهها) هستند
اگر شما کاملاً ناتوان و بیچاره نیستید، پس هیچکدام از اطرافیانِ شما هم اینچنین نیستند. اگرچه ممکن است احساس کنید دوست دارید برای دیگران وقت بگذارید و به آنها کمک کنید. اما گاهی بهترین لطفی که میتوانید بکنید این است که اجازه دهید آنها خودشان به خودشان کمک کنند. نباید بگذارید از شما سوءاستفاده شود و انرژیتان ته بکشد. از طرفی قرار هم نیست همه را از خودتان راضی نگه دارید. شما یک درونگرا هستید و گاهی به زمانی برای شارژ شدن، پردازش و تامل کردن، نیاز دارید.
5. کارکرد کمکیِ خود را توسعه دهید
گاهی اوقات فراموش میکنیم که ما هنوز به پرورش و توسعهی کارکردِ کمکی و یا همکار خود نیاز داریم. چون کارکرد کمکی یکی از اهرمهای مهم رشد شخصی است. به عنوانِ یک INFJ، کارکرد کمکی من، احساسیِ برونریزی شده (Fe) است. من فهمیدهام که این درست همانندِ یک فرآیند تصمیمگیری موثر شبیه Te است، اما بسیار کندتر عمل میکند.
وقتی احساس میکنم که مجبورم یک تصمیم سریع بگیرم، تحت فشار قرار میگیرم .و به طور پیشفرض و فکرنشده میروم و از کارکرد Ti خودم استفاده میکنم، که یک فرآیندِ تصمیمگیریِ سریعتر از Fe است. اما معمولاً بعد از تصمیمگیری احساس خیلی خوبی ندارم، چون احساس میکنم کمی سرد رفتار کردهام و از جنبه شفقتآمیز خودم فاصله گرفتهام. به این ترتیب فهمیدهام که توسعه کارکرد کمکیام میتواند به من کمک کند که از آن به شکل سالمتر استفاده کنم . تا بتوانم تصمیماتی را بگیرم که برای گروه به عنوان یک کل (گروهی که شامل من نیز میشود) بهتر باشد.
جمعبندی
برای عوض کردن یک وضعیت، باید اختیار اقداماتی که انجام میدهید را در دست بگیرید. فقط در این صورت است که میتوانید مسئول تصمیمهایی که میگیرید باشید. این یعنی اشتباهاتمان را بپذیریم و با پیامدها و احساساتی که در پیِ آن اشتباه ایجاد میشوند، مواجه میشویم. این یکی به طرز شگفت انگیزی باعث تغییر طرزِ تفکر من نسبت به افراد شد .
وقتی کنترل اعمالتان را در دست بگیرید و نیازتان را بازگو کنید. در این صورت فضا، انرژی و ظرفیت مورد نیازتان را بدون اینکه حس قلدری به دیگران منتقل کنید به دست میآورید. من مجبور بودم برای اینکه قدرتم را پس بگیرم، کارهای سختی را انجام دهم.
این مساله همچنین میتواند به ما درونگرا ها کمک کند که دیگر این ذهنیت “قربانی بودن” نداشته باشیم . یا درک کنیم که همه چیزهایی که در دنیا برای ما در حال رخ دادن است کنترلی از خودشان ندارند.